بهجای پادزهر فرهنگی، سم تولید میکنند!
یک منتقد دربارهی وضعیت آثار شبکه نمایش خانگی معتقد است: با وضعیت نابسامانی در عرصه شبکه نمایش خانگی مواجهیم. از آنجا که دچار تشتت در مدیریت و تصمیمگیریهای نظارتی مختلف از جمله مرحله پسینی و پیشینی هستیم، همه چیز در تولید محتوا شلمشوربا شده است؛ به طوریکه اغلب پلتفرمها به جای تولید پادزهر فرهنگی و هنری، به ارائه سم اجتماعی به مصرفکنندهها مبادرت میکنند.
محمدتقی فهیم ـ منتقد سینما و تلویزیون ـ در گفتوگویی با ایسنا دربارهی خروجی سریالهای شبکه نمایش خانگی و آثاری که از این مجرا منتشر میشود، با تصریح اینکه «با وضعیت نابسامانی در عرصه شبکه نمایش خانگی مواجهیم»، مطرح کرد: وضعیت حاکم بر سطوح مختلف مدیریت آکنده از تناقض و پارادوکسهایی است که نه تنها منجر به شرایط بهتری نمیشود بلکه بستر را برای فرصتطلبانی مهیا کرده است که فقط بوی پول میفهمند.
این منتقد دربارهی وضعیت آثار شبکه نمایش خانگی معتقد است: با وضعیت نابسامانی در عرصه شبکه نمایش خانگی مواجهیم. از آنجا که دچار تشتت در مدیریت و تصمیمگیریهای نظارتی مختلف از جمله مرحله پسینی و پیشینی هستیم همه چیز در تولید محتوا شلمشوربا شده است؛ به طوریکه اغلب پلتفرمها به جای تولید پادزهر فرهنگی و هنری، مبادرت به ارائه سم اجتماعی به مصرفکنندهها میکنند.
رهاشدگی در سریالهای نمایش خانگی
این منتقد با اشاره به اینکه شبکه نمایش خانگی یک بخش غیرقابل کنترلی شده است، توضیح داد: در مجموع سریالهای این مدیوم، یک رهاشدگی به چشم میخورد که این رهاشدگی و فقدان کنترل قطعا میتواند تبعاتی به بار بیاورد؛ البته موافق این نیستم که سریالسازی در شبکه نمایش خانگی محدود شود؛ مطابق آماری که اعلام شده مبنی بر اینکه حدود ۴۰۰ پلتفرم مجوز انتشار و تولید محتوا دارند، تولید سریالها حتی بیش از این هم باشد. من به عنوان منتقد با این رویکرد مشکلی ندارم اما بحث اصلی این است که این گرایش به تولید انبوه صرفا اهداف مالی را ترغیب میکند. این دنبال پول بودن و دنبال منافع مالی صرف بودن در هر رویدادی حتی غیرفرهنگی هم حتما فرصتطلبی هم و کمفروشی و ابتذال را نهایتا همراه خواهد داشت. حتی در رویدادهای اجتماعی هم همینطور است، اگر چنانچه مقصد و اهداف روشن نباشد.
تاثیرگذاری نمایش خانگی را میتوان در ردیف سینما ارزیابی کرد
او در ادامه با اشاره وضعیت سریالهای نمایش خانگی گفت: سریالهای نمایش خانگی در یک قالب و در یک رویکرد محتوایی قابل ارزیابی هستند. برای ما رویکرد فرهنگی شبکه نمایش خانگی از اهمیت بالایی برخوردار است. حال در بخش قالب و ساختار شبکه نمایش خانگی به سینما نزدیکتر است تا سریالسازی در تلویزیون؛ بنابراین تاثیرگذاری این شبکه را میتوان در ردیف سینما ارزیابی کرد به دلیل دیده شدن و رفتن به خانهها؛ تا آن جایی که دیدیم در دوران کرونا یک تشکیلاتی مثل نتفلیکس اساسا با بردن نمایش به درون خانوادهها امید را افزایش و بحران را کم کرد و به زیست آدمها کمک کرد تا بتوانند این شرایط بحرانی را کنار بگذارند. بنابراین در بُعد فرهنگی آنچه برای ما برجسته است و میبینیم این است که در رویکرد کلی اغلب آثار به غیر از اندکی از آنها فاقد اندیشمندی و محتوای بالنده هستند.
دنبال منافع مالی صرف بودن در هر رویدادی حتی غیرفرهنگی هم حتما فرصتطلبی هم و کمفروشی و ابتذال را نهایتا همراه خواهد داشت. حتی در رویدادهای اجتماعی هم همینطور است، اگر چنانچه مقصد و اهداف روشن نباشدفهیم با بیان اینکه اغلب سریالهای نمایش خانگی فاقد کارکرد هنری هستند که اساسا به ساختمان فیلمنامه برمیگردد، بیان کرد: داستانسراییها نشان میدهد که برخی از این آثار باری به هر جهت ساخته شدهاند. فقط به دنبال این هستند که کار زود انتشار یابند و به دنبال مبحث مالی هستند. حتی در محصولاتی که منتشر میکنند، در هیچکدام چهارچوب فرهنگی هنری نمیبینیم.
سریال «حشاشین» چگونه با کلی تحریفات وارد و پخش میشود
او در همین زمینه با اشاره به سریال «حشاشین» گفت: چگونه است که سریالی که با کلی تحریفات و کلی مواضع غلط توسط یک جریان بیرونی ساخته میشود، به راحتی میآید و وارد پخش میشود. این نشان میدهد که در سریالهای پلتفرمها با ید تناقض قدرتمندی روبهرو هستیم،؛ تناقضی که مشخص نیست اینها باید چگونه به تولید و پخش برسند. در سینما نوع نظارت یکجور است، در تلویزیون یکجور دیگر و در پلتفرمها به گونهای دیگر. مباحث پراختلاف زیادی پیرامون نمایش خانگی وجود دارد که نظارت بر اینها باید چگونه باشد. حدود ۱۰ سال است که این سریالها وارد سبد مصرفی مخاطب شده است و مردم هیچگاه مصرفشان را کنار نمیگذارند. نوع مصرف یا محل ابتیاع مصرفشان را تغییر میدهند. با توجه به اوضاعی که در تلویزیون پیش آمد و نزول کیفی سریالها، مردم گرایش بیشتری به شبکه نمایش خانگی داشتند؛ از طرفی به همین نسبت سرعت سریالسازی افزایش پیدا کرد.
در «گناه فرشته» سطحی و دمدستی به موضوعات پرداختند
فهیم به دو سریال «جنگل آسفالت» و «قطب شمال» اشاره کرد که در بین انبوه کارهای مبتذل قابل تامل هستند و میشود با خیال راحت آنها را دید و از محتوای مخرب برخی سریالها در اینها خبری نیست یا کمتر اثری دیده میشود.
او با بیان اینکه برخی از سریالهای شبکه نمایش خانگی فاقد پژوهش هستند، به سریالهایی که منتشر شدند اشاره کرد و گفت: به عنوان مثال ببینید که فصل آخر «زخم کاری» چقدر به نسبت فصل اول آن ضعیفتر بود. در درجه اول داستان و سپس بازیها. داستان با منطقهای درستی همراه نبود. وقتی سریالی نسبت به ورژن اول آن افت پیدا میکند، نشان دهنده همین وضعیت است. به نظر می رسد سریال «گناه فرشته» تا حدودی قابل تحمل بود ولی میتوانست با وضعیت بهتری مواجه شود و ساخته شود تا تاثیر بر سبک زندگی مردم را به نقطه مطلوبتری رهنمون کند در حالی که در همین سریال هم دیدیم که بسیار سطحی و دمدستی به موضوعات پرداختند.
فهیم در عین حال به دو سریال جنگل آسفالت و قطب شمال اشاره کرد که در بین انبوه کارهای مبتذل قابل تامل است و میشود با خیال راحت آنها را دید و از محتوای مخرب برخی سریالها دراینها خبری نیست یا کمتر اثری دیده میشود. دو سریال با چهارچوب مناطقی همراه هستند. بازیها قابل قبول هستند.
«افعی تهران» به نقیض اهداف خودش تبدیل میشود
او همچنین درباره سریال «افعی تهران» با بیان اینکه این سریال مبتنی بر کارکرد رسانهای است، بیان کرد: در این سریال قرار بوده یک کارکرد رسانهای مورد نقد قرار بگیرد اما عملا خود سریال تبدیل به نقیض اهداف خودش میشود و اگر چه میزانسن ها و دکوپاژهای سینمایی دارد و به لحاظ فنی و تکنیکی قابل تایید است اما همچنان در رویکردهای مضمونی و محتوایی دچار مشکل است و با نازلترین شکل با پدیدهها مواجه می شوند.
سریال «گناه فرشته» تا حدودی قابل تحمل بود ولی میتوانست با وضعیت بهتری مواجه شود و ساخته شود تا تاثیر بر سبک زندگی مردم را به نقطه مطلوبتری رهنمون کند در حالی که در همین سریال هم دیدیم که بسیار سطحی و دمدستی به موضوعات پرداختند
این سریالها سبک زندگی را تهدید میکنند
او سپس از مخاطرات تهدیدکننده سریالهای شبکه نمایش خانگی به بحث سبک زندگی ایرانی اشاره کرد که آسیبزننده است و گفت: شیوه سلوک مردمان این سرزمین کهن و سبک زندگی از جمله مواردی است که در سریالها نادیده گرفته میشود. ما الان در بین مدرنیسم و فرهنگ عقب مانده فئودالیته در سطوح زندگیمان سرگردانیم. نفوذ فرهنگ مصرفگرای غربی سبک زندگی را تهیه میکند. اگر سریالی نتواند به درستی در میزانسنها سبک زندگی اصولی را معرفی کند و مخاطب با قهرمانان سریال همذاتپنداری کند یعنی اینکه در مسیر درستی پای گذشتهاند. این یکی از خطرات جدی در همه سریالهاست. ما میبینیم که تحقیق و پژوهش مبتنی بر روابط و نوع مناسبات سالم بین نسلها، پدر و پسر، زن و شوهر، مادرو پسر باید در لایههای میانی همچنان مورد اهمیت باشند اما میبینیم که در سریالها این موارد محفلی برای دراماتیک شدن ندارند و به آن بیتوجهی میشود و شخصیت سریالها عموما آلوده به فرهنگ بیرونی هستند، نتیجه مثبت گرفته نمیشود و فرجام درستی پیدا نمی کنند.
وقتی مخاطب پاندول می ماند
فهیم افزود: اینکه فینال سریالها سمت و سوی درست پیدا نمیکنند و باسمهای تمام می شوند، مخاطب پاندول میان اینور و آنور میماند. اینکه کدام شیوه زیستن کدام فرهنگ و کدام مناسبات درست است. اینها مواردی است که در پرداختن به مناسبات به آنها توجهی نمیشود. چیزی که تلویزیون در آن زمینه رعایت زیادی میکند اما مشکل تلویزیون در جنبههای جذابیت اثر و ریتم هست که مشکل دارند.
خشونتهای افراطی در سریالها
او با اشاره روابط دختر و پسر در سریال های نمایش خانگی نیز بیان کرد: این نوع روابط که به هر صورت پدیدهای تهدیدکننده است و در سطوح جامعه گسترش پیدا کرده است، برای ما نیست. در سریالها به این موضوع بیتوجهی می شود و برعکس در خیلی از موارد تشدید می شود. همچنین یکی از مسائلی که جامعه ما نسبت به آن میانه خوبی ندارد بحث خشونتهای افراطی است که نهایت آن را در بعضی سریالهای نمایش خانگی از جمله فصل دوم «زخم کاری» دیدیم. در عین اینکه روابط محبتآمیز هم به شکل اصولی در کنار آن وجود ندارد.
این روزها سریالی که حال آدم را خوب کند کم میبینیم
این منتقد سینما و تلویزیون در پایان بیان کرد: این روزها سریالی که حال آدم را خوب کند کم میبینیم. برخی از آثار کلاسیک جهان را که میبینی واقعا حال آدم خوب میشود و وقتی به انتها می رود ما احساس خوبی در خودمان پیدا میکنیم، در حالی که با دیدن این سریالها احساس خوبی پیدا نمیکنیم و حالمان بد میشود. «جنگل آسفالت» در مواردی این ویژگی را دارد و حال آدم را خوب میکند.
انتهای پیام
منبع:خبرگزاری ایسنا